شازده ای کوچک

جَـلوتی خَـلوت

شازده ای کوچک

جَـلوتی خَـلوت

خلائق هرجه لائق!-990

دلم از مردم گرفته...مردمه /زنده باد مرده باد/

مردمه برخورد های خشن

مردمه به دنبال دموکراسی که مجازاتایی که در نطر دارن کمه کم اعدامه

مردمی که سینه ی حسین میزنن و تیشه به ریشه ی منشه حسین

مردمی که حرف از آزادی میزنن و سخن مخالفو با مشتو لغت{؟}جواب میدن

مردمی که میگن سبزن اما از سبز بودن فقط میل به تظاهراتشو دارن

مردمی که میشینن کاره دشمناشونو به دقت نقد میکنن و خودشون صد برابر بدتره دشمناشون عمل میکنن

مردمی که سره جا تو مترو عقب جلو نشستن تو تاکسی تو صفه بلیط با هم دعوا میکنن

مردمه خوب دیگه پیدا نشدنیه

داشتم فکر میکردم اگه روزی ایران سبزه سبز شد منه نوعی به یه جایی رسیدم دسته برادرمو میگیرم یا همسایه ی غریبمو یا اونی که حقه؟

اگه ما سعی کنیم همه چیو سره جاش قرار بدیم نقاط نادرست خود به خود بُلد و مشخص میشن دیگه نیازی به تظاهرات نیس

اگه مردم همه فهمیده باشن و با معلومات دیگه جایی برای دولت های دیشتاطوری نمیمونه خود به خود محو میشن

من خودمو میگم اصن...

هــــی وای...خودمونیم...اصلا مردمه خوبی نیستیم...نیستیم که این برما میرود!

حالا هی بگیم لیاقته ما ایرانیا بیشتر از ایناس...کدوم لیاقت؟اونی که لیاقت داره الان یا تو زندانه یا خارج از کشور مشغول کسب روزافزون موفقیتاس!

45درصد کارشناسای ناسا ایرانیین!اونا لیاقت دارن نه من و تویی که فقط ایراد میگیریم اگه به خودمون برسه میرینیم به همه چی


یه مقدار کلاهارو بزاریم بالاتر...



فلان نوشت:قبلا محمدرضا گفته بود به یه جیزایی که فکر میکنه آرزوش بودن رسیده اما فهمیده اصلا چیزه مالی نبودن...منم کم کم یکم یکم دارم درکش میکنم!

برف!-991

تو اجزای کامپیوتر عاشقه موس ام!

نه به خاطر اینکه کار را بندازه

نه به خاطر اینکه تو سری خوره

نه به خاطر اینکه کوچیکه



به خاطر اینکه با اینکه کوچیکه هرچقدر هم تو سری بخوره کاررابندازه !


فلان نوشت:به این میگن یه پست واقعی!

فلان نوشت 2:نمیدونم چه حکمتیه که  تا وصل میشم به این دنیای مجازی معده ام یاده هضم{؟}خزولاتی که خوردم میوفته!

من و من-992

هر چی بیشتر به زندگیم نگاه میکنم کمتر چیزی سر در میارم


بعدش که میخام کمتر نگاه کنم بیشتر طالب سر در اوردن میشم


تو خودم گیر کردم


از لحاظ خصوصی صیاثی اقتصادی اجتماعی معنوی داغونم...حالا بیابید پرتقال فروش را



فلان نوشت:یه روزی گفت:هه هه من که همیشه از دستت عصبانیم. بهش حق ندادم.نه برای عصبانیتش برای همیشش...الان چجوری بهش بگم بهت حق میدم؟دوبله سوبله هم میدم

دیر فهمیدن ویرانگره...نفهمیدن فقط یه اشتباس


فرض کن میری موزه پشت شیشه یه چیزی نظرتو جلب میکنه تا میای ذوق کنی شیشه میشکنه و اون چیز منهدم میشه...حالا فکر کن این یکی از مشکلاته عادیته!


فلان نوشت2:اینجور مواقع چتر رو سره خدا باز کردن خیلی میطلبه...بیخیال نسبت به همه گهایی که خوردی بری زار بزنی خدایـــــا.دلم تنگه دریابش

اما از بس که مزخرفی سمته اونم نمیری


اصلا کسی میفهمه من چی میگم؟! اصن کسی میاد اینجا که فهمیدنش پیشکشش باشه؟!


به هر حال بدجوری بد جور شده

بی عرضگی-993

نمیدونم چه اصراریه بیام یه پست بزارم بگم خیلی بی عرضم تا شاید یکم دلشو به دست بیارم


اما بزا مثه همه ی این سالها یه توجیهی برا خودم بزارمو بگم جداقل اش اینه که پس فردا یه چیزی هست که یادم بیاره من بی عرضم


اصن فمیدین چی میگم؟!


به هر حال خیلی بی عرضم...سره جام وایسادم همه چیو خراب کردم


یا اصن  بزا یه جور دیگه بگم


اینقد اوضاع ناجوره که حتی نمیتونم نگا کنم




فلان نوشت: حالم از خودم بهم میخوره